تنیس اجتماعی نه تنها جوایز پلاستیکی را برای من به ارمغان آورده است، بلکه به من 20 سال لذت بخشیده است | سبک زندگی استرالیایی

این آخر هفته، میلیون ها نفر با هیبت شاهد سقوط قهرمانان اوپن استرالیا خواهند بود که در پیروزی به زانو در می آیند.

برای من، این تنیس واقعی نیست. کسب و کار نمایش. تنیس واقعی دور از ملبورن پارک، در زمین‌های حومه‌ای قرمز غبارآلود، جایی که نوجوانان، بزرگسالان و خانم‌های نیمه‌هفته نبردهای حماسی می‌کنند، بازی می‌شود. تنیس اجتماعی با باشگاه های فرسوده و بازیکنان سرسختش قلب تپنده بازی است.

باور کن می دانم. حرفه من در تنیس سطح پایین فقط جوایز پلاستیکی و قاب عکس را فراهم نکرد. از این به بعد بیست سال شادی و درس زندگی به من داد.

سن فقط یک عدد است

در تنیس اجتماعی شما با افراد در هر سنی بازی می کنید. در اوایل 20 سالگی، فکر می‌کردم در هم شکستن حریفان مسن‌تر، یک تکه کیک است. من را بیشتر گول بزن برخی از این «اردک های قدیمی» نیم قرن بیشتر از من تجربه داشتند و از آن به خوبی استفاده کردند. عکس‌های حیله‌گر، زوایای افراطی و ثبات مترونوم او می‌تواند من را به حالت خشم مک‌انرو ببرد. سپس، پس از تخریب، همه آن لبخندها و نان های تازه پخته خواهد شد.

کلی انج نقش Destanee Aiava (تصویر) را در زمانی که تنیس حرفه ای استرالیایی تنها 10 سال داشت بازی کرد: “او مرا نابود کرد.” عکس: Joel Carrett/AAP

من هم بچه بازی کردم. یک فصل، حریف آینده من، Destanee Aiava، گفته شد که سخت خواهد بود. بله، اما او 10 ساله بود و من 30 ساله، و همانطور که می بینیم، تجربه می تواند بر جوانی غلبه کند. اما صبح سرد شنبه که همدیگر را دیدیم مرا نابود کرد. من دوست دارم به این فکر کنم که چگونه این را به آیوا که در حال حاضر در تور جهانی است و در رتبه 208 قرار دارد یاد دادم. منفی بازی.

گاهی اوقات رعد و برق هرگز دو بار برخورد نمی کند

بازی دوبل یعنی به اشتراک گذاشتن فراز و نشیب های بازی. مانند هر رابطه‌ای، فراز و نشیب‌ها می‌توانند باعث بروز شکاف‌ها شوند. یه لحظه سینه ات خیلی میکوبه برادران جنسن; نکته بعدی که می‌دانید، سه بار رگبار را از دست داده‌اید و همسرتان از طریق دندان قروچه صدای خش‌خش “تو می‌توانی انجامش دهی” است.

در یک مسابقه، در حالی که شریکم در حال سرویس بود، جلوی تور چمباتمه زده بودم. متأسفانه به دلیل قرار گرفتن سرم توپ به تور نرسید. بله، او مستقیماً با سرعت 60 کیلومتر در ساعت به عقب خدمت می کرد. شوکه و متزلزل، خندیدم و موقعیتم را از سر گرفتم.

آیا فکر می کنید صاعقه هرگز دو بار برخورد نمی کند؟ در تنیس هم همینطور است. رونق! یک قارچ دیگر به پشت سرم خورد.

تقصیر مضاعف

رابطه حرفه ای ما هرگز به طور کامل بهبود نیافت.

باد در نهایت تغییر خواهد کرد

یک مربی یک بار به من گفت: “در سمت شما هم به همان اندازه که در سمت دیگر باد می‌وزد.” این معادل تنیس «کارگر فقیر که ابزارش را مقصر می‌داند» است.

وقتی شکست می‌خورید، نیاز به سرزنش دارید: خورشید خیلی روشن است، مگس‌ها در راه هستند، یا باد… خیلی باد می‌آید. اما فقط در سمت شما از دادگاه.

معکوس کردن این مارپیچ رو به پایین دشوار است، اما بیشتر اوقات شما فقط باید در آنجا بمانید. این مگس‌ها کسی را پیدا می‌کنند که عرق‌تر از آن بخورد، باد تغییر می‌کند و به زودی حریف شما مشتش را به سمت آسمان تکان می‌دهد.

این مگس‌ها به زودی کسی را پیدا می‌کنند که عرق‌تری برای خوردن داشته باشد. عکس: مارتین بری/آلامی

همیشه بپرسید چه کسی غذا را آماده می کند

بعد از مسابقات در باشگاه جمع می شدیم تا چای عصرانه بخوریم. کلوب‌های مجلل سرآشپزهایی در محل داشتند و ساندویچ‌های مثلثی و پای مهمانی سرو می‌کردند. در باشگاه‌های شجاع‌تر، هر چیزی که بازیکنان می‌توانند از Woolies بخرند، از قبل دریافت می‌کنید.

بدون اینکه بخواهم کلیشه های جنسیتی را تداوم بخشم، تیم های مردانه را مشاهده کردم که چهار بسته تیم تامز را روی میز پرتاب می کردند. در پاسخ، تیم های بانوان سفره های خود را باز کردند و انتخابی متفکرانه از اقلام شیرین و خوش طعم را ارائه کردند.

تنیس با پیراهن های چوگان و نیمکت هایش ممکن است جالب به نظر برسد. اینطور نیست؛ نه در سطح پایه در اینجا، «فحاشی شنیدنی»، سوء استفاده از راکت، و دعوای فیزیکی، پاسخ‌های استاندارد به از دست دادن امتیاز هستند.

با وجود اینکه من بیشتر محدود بودم، پرتاب های لرزان زیادی دیدم. یک بار بازیکنی از تور برای تکل زدن به حریف پرید و بار دیگر یک مسابقه ی گراپلینگ در زمین شروع شد و از دروازه تا ورودی و داخل پارکینگ ادامه یافت.

آنها حتی برای تیم تامز هم متوقف نشدند.

اشتباه کردن انسان است، بخشیدن ممکن است سالها طول بکشد

این فینال بزرگ دونفره مختلط درجه D در سال 1990 بود و من و بری در شرایط سختی قرار داشتیم: اگر حریفان ما امتیاز بعدی را کسب می کردند، مسابقه را می بردند.

صدای بلندی به سمت ما می آمد. بری حرکاتی انجام داد و توپ را به تور دروازه کوبید. “مال خودم!” من فریاد زدم. آی تی بود مال من – این یک فورهند کم خطر بود. با این حال، بری توپ را وارد دروازه کرد.

بازی تمام شد. “مهم نیست” من گاز گرفتم.

32 سال بعد تقریباً تمام شده است و بری تقریبا بخشیده شده است. شما نمی توانید همه آنها را برنده شوید. یا در مورد من تقریبا هیچ. اما اشکالی ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *